من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

هیس!

 

می گویم : به سکوت عادت کرده ام

می گویی: سکوت یعنی فرار از حل مساله!

...

پ.ن: دیدن یه دوست خوب و قدیمی توی این شهر تاریک و خسته کننده ! یاد ایام  رفته به خیر