من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

مستاصل


دیگر هیچ وقت برای آینده ام برنامه نمی ریزم،

چون همیشه برنامه، آینده ام را بهم میریزد.



پ.ن 1:حالم از این روزهای بی هدف که زیر آفتاب داغ، کش می آیند بهم می خورد.

پ.ن 2: نبودن همیشه دلیل بر خوب بودن نیست!