زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...
زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...
حرفی برای گفتن نیست٬
هرچه هست٬ سکوت است...
و حجم این سکوتها٬
بغض مرا سنگین تر میکند!
عادله
15 مرداد 1384 ساعت 11:29 ب.ظ
سکوت خودش یه دنیا حرفه ....ولی گاهی باید حرف ها رو گفت نه؟؟
و اگر بشکند؟
سلام دوست من خوبی من به روزم و منتظر حضور گرمت منو فراموش نکنی بدرود
اینم وبلاگ دیگمه سر بزنی بد نیست
دیر نشده؟