من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...



ستاره اقبال من٬ مدتهاست که چشمک نمی زند...
  به گمانم٬
               او هم مرده است!



نظرات 4 + ارسال نظر
تیگلاط 22 شهریور 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://tiglath.persianblog.com

شاید هم خودش را به مردن زده...

نگار 23 شهریور 1384 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.bineshuneto.persianblog.com

سلام ستارهء وجودت آنقدر روشن است که توان دیدن از همه روبوده فقط خودش میبیند ممنونم که لطف کردی و بهم سر زدی تا بعد.

ندا 23 شهریور 1384 ساعت 09:19 ب.ظ http://www.18salegi.persianblog.com

سلام عادله گلم خیلی خیلی ........خیلی خوشحال شدم که نظرتو خوندم وخیلی معذرت میخوام که اینقدر دیر سر زدم که خودت در جریانی چرا و اخر سر هم میخواستم ازت تشکر کنم که اینقدر گلی خیلی خوشحالم که با فرشته ای مسه تو دوستم

جیران 24 شهریور 1384 ساعت 08:48 ق.ظ http://hoo786.persianblog.com

بعضی ها ستاره دارند ، بعضی ها ندارند ... بعضی ها ستاره هایشان مرده ، بعضی ها گویا که مرده ... ستاره ی تو هم .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد