سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت سر تو مهربونی بذاری به روی شونم تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
سلام....تولدش مبارک....می خوانمت از این پس....یا حق
چشمانش رو با دست و به زور باز نگاه دار
همه تلاشت رو بکن و دستهایش را از روی گوشش بر دار که چه شود؟!
در نهایت هیچ ولی شاید بهتر شوی!
فارغ التحصیلیت مبارک ...ببخشید که به موقع نمیخونمت درگیری هام زیاده!
ولی فکر کردم بعد از مدتهای طولانی وبلاگ خوبی پیدا شده!
سلام / من اولين بار ميام خيلی خوب می نويسی
سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره
بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت
سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
چشمانت را می بندی
و گوشهایت را می گیری...
تا مبادا٬ فریاد احساس من پرده وجدانت را بدرد!
سلام دوست عزیز .... کوتاه و پرمعنا .... ممنونم از حضورت .... موفق و شاد باشید .....
........و لطف شما سرشارم کرد..............
کی اینقدر نامرده؟
سلام
... به یک دریای طوفانی دل ما رفته میهمانی ... گل نوشته هات برادلم آشناست ...
چشمهایت را باز کن / گوشهایت را نگیر / تا بی وجدان نباشی
سلام اگر وجدانی باشد !... منم اپم با ترجمه ای نو در انتشار حضور باشکوهت ... زود بیا !
سلام...لینک وبلاگ زیبای شما در وبلاگ حقیر من وارد شد...البته با اجازه ی شما....یا حق
سلام دختر خوب / عالیه / ادامه بده / موفق باشی
از آشنائی با شما خوشبختم .
در آوایش
نیست همنوایی
- پس در نهیبش بیهوده انتظار تلنگر وجدانی...
نه نمی خواهم این کار را بکنم ... می خواهم ببینم و فریاد احساست را بشنوم ! ممکن است وجدان من ... اما نه بشنوم بهتر است ! دیگر برایم فرقی نمی کند .
................................
ممنون از اینکه به دیار خلوت من امدی .
موفق باشی .
خدانگهدار