من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

انتظار

زیر گنبد کبود

یکی بود، یکی نبود

...

..

.

دومی وقتی رسید، اولی رفته بود

....


نظرات 8 + ارسال نظر
احسان 1 اردیبهشت 1390 ساعت 06:58 ب.ظ http://no-is-soon.blogsky.com/

دومی وقتی رسید اولی رفته بود ...

ولی کسی نمیگه ... وقتی اولی موندش دومی داشت میرفت ...

به منم سر بزن عزیزم ... فعلا بای

هدیه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 04:13 ب.ظ http://par3e.blogfa.com

فکر می کنی باید بگیم طفلک اولی یا طفلک دومی؟

زینب 9 خرداد 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.abdis.mihanblog.com

سلام نانا
دمت گررررررررررررررررررررررررررم جیجر
ب وب منم خاستی بیا
اگه خواستی باهم تبادل لینک کنیم خبرم کن
بای تاهای

سامیار 14 تیر 1390 ساعت 09:22 ب.ظ http://abresepid.mihanblog.com/

زیر گنبد کبود
یکی بود اما من نبودم
...
..
.
یکی بود ولی من رفته بودم
...
(مایل به تبادل لینک)

Maryam 2 مرداد 1390 ساعت 08:27 ق.ظ

انگار که ناف کودکیهایمان را هم با جدایی بریده بودند....

مهرداد 24 بهمن 1390 ساعت 07:16 ب.ظ http://www.lovemm.blogfa.com

من عاشق یکی بودم به نام عادله ولی بعد 5سال گذاشت رفت...
هیچ وقت نمیبخشمش....
امروزم فقط به خاطر اینک اسم عاله رو دیدم اومدم تو این وب ...
بای

سانی 28 بهمن 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://koochehgard.blogsky.com

این یکیو خیلی دوست داشتم

احسان 28 بهمن 1390 ساعت 08:43 ب.ظ http://delneveshthayema.blogfa.com

زیبا بود دوست من . پست جدید من هم تعبیری شبیه به این را دارد . دوست داشتی بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد