من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

خیال من



ماههاست که آن مترسک غرور را از سرزمین مردانگی ات رانده ای

اما گنجشکک خیال  من

حتی از پرواز برفراز سرزمینت هم وحشت می کند ... 

نظرات 4 + ارسال نظر
سپهر 28 بهمن 1390 ساعت 08:35 ب.ظ http://sepehrfaridi.blogsky.com

یبا بود..هر چند نه این مترسک ماندنیست و نه این گنجشک...همان پرواز میماند..یا لذتش یا حسرتش..

لیلا 29 بهمن 1390 ساعت 05:22 ب.ظ http://lilaa1368.blogfa.com

شاید گاهی باید شجاع بود... دل را به دریا زد و زندگی را به دست تقدیر سپرد...
گاهی مثل فرهاد باید بود....

maryam 11 اسفند 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

hey miam, mikhonamesh, delam milarze, mibandam safharo bedoone neveshtan chizi...inja hamisheee, hatta age nanvisi be man aramesh mide, miam o sarak mikesham.midooni adele toro to in safhe kheilyyyy doost daram, engar khode khodeti...manam chand vaghte lal shodam nemidoonam engar hameye ertebatam ba donya ghat mishe, ama injaro hichvaght nemitoonam bikhial sham...hamishe fek mikonam noghate atfe zendegie man o to too ye zamane, hala che khoob che bad...mibini? na email, na zang na FB, doost dashtam inja bahat harf bezanam...ye joor amnee engar....

behii 20 فروردین 1391 ساعت 03:15 ق.ظ http://behii3.persianblog.ir/

دست بر شانه هایم میزنی تا تنهاییم را بتکانی، به چه می اندیشی؟ تکاندن گرد و خاک از روی مترسک دربیابانی خشک رها شده

عکس مترسک که میبینم نمیتونم نظر نداده رد شم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد