من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

من می نویسم

زندگی بر لبان من مهر خاموشی زد و اکنون تنها انگشتانم توان چکاندن آخرین لکه های احساس را بر حجم سفید کاغذ دارند...

برای دخترم که با حضورش بر دنیای خاکستری ام نقش رنگین کمان زد



آغوش من دیگر خالی نیست

تو

با لبخندهایت

با چشمهایت

با دستهایت 


نه تنها آغوشم ...

که دنیایم را پر کردی 


تو سهم زیبای من از تمام خوشبختی های زندگی هستی، دخترم!



پ.ن: نوشته هایم مخاطب دیگری پیدا کرده اند، کور سوی امیدی اگر هست به عشق دریاست!

نظرات 5 + ارسال نظر
الی 5 اردیبهشت 1392 ساعت 01:18 ب.ظ http://eliodelesh.blogfa.com

ای جان

خدا نگه داره دریای گل رو براتون عادله جونم

امیدوارم همیشه جمعتون جمع باشه.

الی 21 اردیبهشت 1392 ساعت 01:54 ب.ظ

من آدرس وبلاگ دریا رو ندارم


هیچ کجا پیداش نمی تونم بکنم

ویروس 2 تیر 1392 ساعت 05:40 ب.ظ http://DataBus.BlogSky.com

دیوونه کیه؟

عاقل کیه؟

جونور کامل کیه؟

واسطه نیار، به عزتت خمارم

حوصله‌ی هیچ کسی رو ندارم

کفر نمی‌گم، سوال دارم

یک تریلی محال دارم

تازه داره حالیم می‌شه چی‌کاره‌ام

می‌چرخم و می‌چرخونم ٬ سیاره‌ام

تازه دیدم حرف حسابت منم

طلای نابت منم

تازه دیدم که دل دارم، بستمش

راه دیدم نرفته بود، رفتمش

جوونه‌ی نشکفته رو٬ رستمش

ویروس که بود حالیش نبود هستمش


جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟

مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟

(حسین پناهی)

شیوا 20 تیر 1392 ساعت 04:16 ق.ظ http://www.pelakesefr.blogfa.com

سلام..ممنون میشم به غمکده منم سری بزنید..

نازنین 3 اردیبهشت 1393 ساعت 12:08 ب.ظ http://dowom.wordpress.com/

خوشحالم برات :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد